در عملیات نصرهفت، 15 مرداد 66 در شب عید قربان در حالی که در کنار بسیجی جانباز، حاج محمد گردان حمزه سید الشهدا را فرماندهی می کرد در یک نبرد نابرابر با دشمن بعثی به ناگاه در ارتفاعات بلفت عراق از دیده ها پنهان شد. چند هفته پس از عملیات که به اردوگاه گردان واقع در تنگ کنش کرمانشاه رفتم چادر فرماندهی وی تماشایی بود. خیمه با صفا و نیمه افراشته اش صبحگاه و شامگاه مملو از مقربان عشق و شهادت بود. مناجات سالکان کوی دوست صفای دیگری به خیمه داده بود . خیمه به حرمت شهید، حرمت دیگری یافته بود و برای عشاق حرم شده بود.
ببار ای اشک بر رخساره ام آهسته ،آهسته
بیا ای مرغ شب با من بخوان آهسته ،آهسته
بتاب ای ماه هامون،گلی گم کرده ام شاید
گل گم گشته را پیدا کنم آهسته ،آهسته
نگاهی ساده و آرام داشت، خلقی خوش و تقوایی فراوان داشت .از صفات شاخص او شجاعت و ایثارش بود که در همه شئون حیاتش مشهود بود. عاشقی بود که همواره به میعاد گاه عشق می اندیشید. دل مصفا و روح پاکیزه او در سخنانش موج می زد . وقتی که سخن می گفت با طراوت و پرجاذبه در مخاطبش نفوذ می کرد. دوستان و همرزمانش هرگز و در هیچ شرایطی سخنی یاس آلود را از او نشنیده بودند . سخنانش در تیرگی های ناگوار جبهه ها نور امیدی برای همرزمانش بود . او امید می بخشید و نقاب را از چهره حقایق می کشید. روحش پاره آتش مهار شده ای بود که هر لحظه می خواست قفس خویش را بسوزاند . شیری بود که در قفس تنش گرفتار بود . کرنش باشکوهش را می شد در حرارت گفته هایش، در نیروی دایمی اش و در حرکت پیکرش دریافت . دل عاشق، جان داغدار، روح تشنه و درون امیدوار در او قیامتی از غیرت، ایمان و عشق برانگیخته بود . دلداده ای گم کرده را می ماند که به شمیم معطر دوست در به در کوچه باغ های عرفان بود. هر زمان به یاد دوستان شهید و مفقود الاثرش می افتاد گریبان صبوری را با دست های اشک آلود و حنجره ناله می درید . شب های تنهایی و خلوت پارسایی را به نماز دل آویز بر می خاست و هر صبحگاه با خلوصی که داشت با زمزمه (دعای عهد) امام غائبش را صدا می زد و از حضرتش استمداد می طلبید . هیچ صبحی دمیده نشد که نظارگر دعای عهدش نباشد . زمانی که به زیارت عاشورا و دعای کمیل می نشست غرق در عالم معنویت می شد و زمانی که به نماز شب می ایستاد شب های خیمه گاه گردان حمزه سید الشهدا را تماشایی می کرد.
او 12 سال و پنج ماه، ارتفاعات بلفت و دوپازه کردستان عراق را به میعادگاه ملکوتیان بدل کره بود...سرانجام پس از سال ها و ماه ها انتظار، در کاروان ، میثاق با ولایت مسیر شلمچه - قم و تهران - مشهد الرضا را با حضور خود نورباران کرد . او در نهایت مسیر ملکوتی خود، در جوار ملکوتی حضرت احمد بن اسحق از یاران امام حسن العسگری(ع) در سر پل ذهاب برای همیشه آرامش را به جان خرید و آرامگاه وی زیارتگاه دوستان و همرزمان شهیدش گردید.
به نقل از همرزم شهید حشمت الله امینی
بازدید دیروز: 37
کل بازدید :429659
آشنایی با فرزندان رهبری [88]
عاشق واقعی شهادت [716]
گل حجاب عطر عفاف [2095]
نامه ای به بابای شهیدم [1224]
دست نوشته یک شهید [708]
عصر غربت شهدا ........ [556]
خاطرات شلمچه [1682]
نام آور گمنام [556]
مادر شهیدی از ژاپن [677]
وادی السلام عشق [1342]
آخر و عاقبت ظلم و فساد .... [451]
شهیدی که مادر خود را شفا داد [833]
به یاد شهید احمد کاظمی [1005]
بوی چفیه رهبر [823]
[آرشیو(21)]
زندگینامه شهید خرازی
شهید مهدی باکری
شهید بابایی
سابقه تاریخی جنگ
سجده شکر
بزم عشق
آشیان
الهـی
درد دل
اسراء
شفای روح
شهید بی سر
دل نوشته
نجوا با پدر
بهترین دوست من
آرشیو
آرشیو 2